automn

گلهاي بهشت

automnRight
social
about درباره وبلاگ

«فرزند صالح گلی از گلهای بهشت است» پدرها و مادرها! اینجا یک وبلاگ تربیتی برای فرزندان شماست. اگر می خواهید کودک شما سرشار از فضایل اخلاقی و تربیت دینی باشد، گلهای بهشت را فراموش نکنید.

#

گلهاي بهشت

تكرار همزمان ده آموزه كاربردي ديني

يکشنبه 30 4 1392 16:43

سلام دوستان! با روش قصه گويي كه آشنا هستيد. در راهكار زير با استفاده از روش قصه گويي مي توانيد ده آموزه ديني را همزمان به فرزندان خود بياموزيد. مي توانيد با استفاده از نمايش نيز داستان زير را همراه كودكانتان در منزل كار كنيد.

حديث پاكيزگي: النظافة من الايمان

آيه نيكي به پدر ومادر: بالوالدين احسانا

 آيه  همكاري: تعاونوا علي البرّ و التقوي

آيه وضو گرفتن: فاغسلوا وجوهكم و ايديكم

آيه ياد خدا:الا بذكرالله تطمئن القلوب

آيه شروع كارها با نام خدا: بسم الله الرحمن الرحيم

حديث كمك به نيازمندان: ارحم المساكين

آيه مسابقه در كارهاي خوب: فاستبقوا الخيرات

حديث سلام كردن: للسلام سبعون حسنة

حديث پذيرايي از مهمان: اقرءوا الضيف

قصه تكرار لذت بخش

در يكي از روزهاي عيد، هدي و خانواده‌اش براي ديدن خانواده‌ي عمو به آبادان مي‌رفتند. صبح زود پدر داشت ماشين را تميز مي‌كرد[حديث پاكيزگي: النظافة من الايمان]

 مادر در آشپزخانه وسايل لازم را جمع‌آوري مي‌كرد. هدي وبرادرش اميرعلي در جمع‌آوري وسايل به مادرشان كمك كردند[ آيه نيكي به پدر ومادر: بالوالدين احسانا ].

بعد با كمك همديگر سبد وسايل را كه سنگين بود تا كنار ماشين آوردند[ آيه  همكاري: تعاونوا علي البرّ و التقوي]

قبل از اينكه سوار ماشين بشوند مادر وضو گرفت[آيه وضو گرفتن: فاغسلوا وجوهكم و ايديكم]

هدي پرسيد: مادر الان كه وقت نماز نيست. چرا شما وضو گرفتيد؟ مادر گفت: دخترم، وضو داشتن هميشه خوب است. من هم مي‌خواهم در ماشين بيكار نباشم وقرآن بخوانم. چون قرآن كتاب خداست و وقتي ما به ياد خدا هستيم از هيچ چيز نمي‌ترسيم(يا دل‌هاي ما آرامش دارد) [آيه ياد خدا:الا بذكرالله تطمئن القلوب].

بعد همه سوار ماشين شدند و پدر با نام خدا شروع به رانندگي كرد[آيه شروع كارها با نام خدا: بسم الله الرحمن الرحيم].

چند دقيقه بعد در كنار جاده يك صندوق صدقات ديدند. پدر گفت: من يادم رفته بود كه قبل از سفر صدقه بدهم. خوب است كه ما در شروع سفر با صدقه دادن به نيازمندان كمك كنيم [حديث كمك به نيازمندان: ارحم المساكين].

هدي گفت :پدر،پول را بده من توي صندوق بيندازم! اميرعلي گفت: نه پدر،بده من اين كار را بكنم. [آيه مسابقه در كارهاي خوب: فاستبقوا الخيرات].

پدر به هردوي آنها آفرين گفت و به هردو مقداري پول داد تا در صندوق صدقه بيندازند. بعد هدي واميرعلي تا كنار ماشين مسابقه‌ي دو دادند. وقتي كه به آبادان رسيدند به خانه‌ي عمو رفتند. وقتي عمو در را باز كرد به او سلام كردند [حديث سلام كردن: للسلام سبعون حسنة].

عمو و زن‌عمو به استقبال آنها آمدند و با شيريني و شربت از آنها پذيرايي كردند[حديث پذيرايي از مهمان: اقرءوا الضيف].


منبع: سايت تجربه هاي آموزشي قرآني

(0) نظر
X